به گزارش راهبرد معاصر؛ یکی از رویدادهای مهم و در حال جریان در منطقه یعنی منازعه میان ریاض و ابوظبی نیاز به توجه تحلیلی ویژه ای دارد؛ به ویژه اینکه این دو کشور در قالب ائتلاف در شش سال گذشته به یمن تجاوز کردهاند و موجب استمرار بحران در یمن شده اند.
واقعیت این است که سایه بحران و افزایش روند تیرگی در روابط میان ابوظبی و ریاض روز به روز پررنگ تر و عمیق تر می شود؛ با این حال نباید فراموش کرد که اختلافات میان ریاض و ابوظبی بواسطه وجود متغیرهای مختلفی، امروز به مرحله تعارض و یا حتی به نقطه ای از جوش و غلیان رسیده است. در واقع در ارتباط با آنچه که امروز به مرحله تعارض و یا حتی شدیدتر از آن یعنی منازعه رسیده است باید گفت هم متغیرهای جغرافیایی دارای نقش هستند، هم متغیرهای منطقه ای و هم متغیرهای سیاسی و نفتی. اما آنچه به این تعارضات شدت بخشیده، علاوه بر تعارض منافع در ذیل متغیرهای مذکور، تهور پذیری ابوظبی در عرصه فعالیت های میدانی در ساحت های ذکر شده می باشد.
فراموش نکنیم که ماهیت و شدت تعارضات با مطالبات هر کدام از طرفین در بحران مطابقت دارد. بطوریکه دیدگاه طرف های درگیر در بحران یعنی ریاض و ابوظبی، قوام و دوام و یا زمینه های تغییر بحران را تعیین می کنند؛ بهنحویکه می توان تعارضات پیش آمده را هم مقطعی و کوتاه مدت به شمار آورد، هم میان مدت و یا بلندمدت. بنابراین آنچه در این باره باید مورد توجه باشد ارزیابی و یا شناخت مطالبات طرفین از هم براساس متغیرهای شکل دهنده بحران می باشد.
وجود شرایط مذکور از ماهیت و میزان بحران و تبدیل آن به منازعه، افقی از پیچیدگی را در این باره پیش روی تحلیل های موجود باز کرده است. اما این پیچیدگی گویای تمام ابعاد ماجرا نیست بلکه تنها وجهی از وجوه این موضوع از تحلیل می باشد. پس ابعاد تحلیلی این رویداد هم با وجوه تحلیلی سهل همراه است و هم ممتنع. به عبارت بهتر وجود این شاخص دوگانه در تحلیل این واقعه بنا بر وقوع شرایط بحران اتفاق افتاده است نه خود بحران. بطوریکه اگر شرایط بحران یکدست و همخوان بود آن وقت می توانستیم هم تحلیلی واقع تری داشته باشیم، هم آسان تر به تعریف شرایط بپردازیم. اما فقدان و عدم وجود این موارد موجب شده است تا وجه پیچیدگی در شرایط فعلی وجه غالب برای تحلیل باشد.
واقعیتی که در این باره باید مورد تأکید و توجه باشد این است که با گسترده شدن دامنه و زمینه درگیری از شکل سیاسی به اشکال دیگر، ماهیت تعارض نیز دگرگون خواهد شد و با تغییر همراه می گردد؛ در واقع با وقوع شرایط تغییر، انتظار بر این است که ماهیت تعارضات شکل خشن تری به خود بگیرد. به عبارت بهتر با توجه به متغیرهای موجود در مسیر تعارض، توقف تعارضات به منازعه محدود سیاسی امری غیر قابل تصور می باشد؛ چرا که این اختلافات و تبدیل آن به تعارض نتیجه سال ها تضاد منافع پنهان میان طرفین بوده که امروز آشکار شده است و تا حل و فصلِ حداقل بخشی از آنها نه تنها تعدیل نمی شوند بلکه بر حسب واقعیات در میدان های تعارض باید شدت نیز بگیرند. بنابراین محدود کردن این منازعه و تعارض به بخش سیاسی – نفتی و یا ... نمی تواند بنیان و چارچوب درستی داشته باشد، چونکه این منازعه اولاً نیازمند به یک برنده برای آینده فعالیت ها در منطقه و جهان عربی دارد و دوماً اینکه حتی اگر برنده ای از این منازعه بیرون نیاید سنجه و ارزیابی توانمندی های طرفین ملاک مهمی برای حضور آنها در معادلات آتی در سطح منطقه ای خواهد بود. در واقع سوال مهمی که در اینجا باید مطرح شود این است که با شدت گرفتن این تعارضات و تغییر در میدان های تعارض روند این منازعه چگونه خواهد بود و تا کجا و به کجا پیش خواهد رفت؟ اینکه تعریف ما از منازعه خشن تر چیست امری بدیهی است که منظور منازعات فیزیکی میان دو طرف است. از این رو زمین بازی برای درگیری های فیزیکی میان آنها نیز با توجه به شرایط موجود مشخص می باشد. این زمین، یمن است که با شدت گرفتن تعارضات و تغییر در میدان تعارضات به محلی برای رویارویی میان ریاض و ابوظبی تبدیل خواهد شد.
اینکه چرا یمن به عنوان محلی برای رویارویی میان این دو کشور مطرح می باشد، به واسطه شاخص های نهفته و آشکاری می باشد که در درون یمن و بحران شش ساله تجاوز به آن ریشه دوانده است؛ شایان به ذکر است که انتقال بحران به یمن با توجه به مؤلفه های بحران در یمن اتفاق می افتد. هرچند یمن و تعارض منافع میان ریاض و ابوظبی در این کشور به عنوان بخشی از شکل گیری این بحران به شمار می آید، اما با این حال در ماهیت و نفس عملِ منتهی به کشاندن بحران به درون جغرافیای یمن تغییری ایجاد نمی کند. یکی از این مؤلفه ها رقابت پنهانی است که در سال های تجاوز به یمن از سوی این دو کشور در مناطق جنوبی و جنوب شرقی یمن وجود داشته است. در واقع حمایت های آنها از وابستگان نظامی و شبه نظامی در یمن که از حیث ایده ای – بینشی و حتی رهیافتی – رویکردی در تقابل هم قرار دارند می تواند بستری آماده برای تسویه حساب های سیاسی در عرصه نظامی میان آنها باشد. مؤلفه دیگری که در این باره وجود دارد و می تواند یمن را به مرکزی برای نزاع فیزیکی میان آنها تبدیل کند اقدامات روزهای گذشته این دو کشور در جنوب یمن در دامن زدن به تنازعات میان گروه های وابسته یمنی است. بمباران مواضع نیروهای منتسب به دولت مستعفی منصور هادی توسط جنگنده های امارات در راستای حمایت از شورای انتقالی جنوب به عنوان وابسته یمنی اش که با واکنش ریاض همراه شد، بیانگر فصل جدیدی از کنش گری های این دو کشور در جنوب یمن است. بطوریکه، تبیین ماموریت جدید سعودی برای نیروهای تحت امر ژنرال علی محسن الاحمر جهت نبرد با شورای انتقالی در عدن بر این امر دلالت دارد که ریاض و ابوظبی در زمین یمن به دنبال تحمیل شرایط سیاسی خود بر دیگری هستند.
با این حال متغیرهای دیگری نیز در این باره وجود دارند که می توانند یمن را به عنوان یک اقلیم بحرانی مستعد جهت درگیری های فیزیکی میان ریاض و ابوظبی مطرح کند، از جمله این متغیرها تعارضات میان شورای انتقالی و دولت مستعفی و تقویت و تشدید خطوط نبرد نیابتی میان ریاض و ابوظبی از سوی آنها می باشد.
خلاصه کلام اینکه شواهد موجود نشان می دهد ترکش های این آتش برافروخته مهارنشدنی میان ریاض و ابوظبی مطمئناً به یمن خواهد رسید و پیکر جغرافیایی یمن را زخمی خواهد کرد. پس کشیده شدن دامنه درگیری های موجود میان ریاض و ابوظبی به یمن امری گریز ناپذیر و غیرقابل گزیر است.